کرد تا حدود دو دهه بعد، در اکتبر ۱۸۱۳م.، برای نخستین بار اصطلاح «زبانهای هند و اروپایی»۱ را در مقالهای طرح کند. با کنار هم قرار گرفتن این مطالعات، قاموسنگاری در قرن نوزدهم وارد مرحله جدیدی شد که آن را بهکلی از روش سنتی متمایز میکرد. نگاه تاریخی و تطبیقی به زبان، از جمله مهمترین دستاوردهای این واژهنامههای نوین بودند. برایناساس یک قاموسنگار، مانند دانشمند ژنتیک، در صدد کشف قواعد حاکم بر تغییرات، روابط و شباهتهای خانوادگی یک واژه در زبانهای همجوار و نیز ترسیم دورهها و مراحل تکاملی آن بود. این موضوع به طور خاص درباره زبانهای سامی، که در چهار بخش آواها، ساختمان کلمه، ساختمان جمله و کلمات پايهای از ویژگیهای مشترک برخوردارند، با وضوح بیشتری نمایان است.۲
اما قاموسهای قرآنی معاصر، از دستاوردهای مطالعات نوین بیگانهاند و در همان فضای قرن چهار و پنج تنفس میکنند؛ چه اینکه بیشتر بر درهمکرد دادههای منابع متقدم متمرکزند. در ادامه، برخی از آسیبهای قاموسهای قرآنی تحلیل خواهد شد.
۱. تأثیرپذیری از مجادلات کلامی
نزاع کلامی در مسئله «مخلوق یا قدیم بودن قرآن»، که میان دو جریان فکری معتزلی و اشعری درگرفت، در منابع تاریخ کلام اسلامی بهتفصیل مورد بحث قرار گرفته است؛ اما آنچه به بحث ما مربوط میشود و میتوان از آن به عنوان یک آسیب یاد کرد، پرسشی است که در حاشیه این مناقشه مطرح شد:«آیا در قرآن، واژگان غیرعربی وجود دارد؟». یک اشعریمسلک که بر قدیم بودن کلام الهی