283
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

۱۵۹.البداية و النهاية : عبيد اللَّه بن زياد به همراه فرماندهان و بزرگان ، به هنگام نماز عشا از قصر بيرون آمد و نماز عشا را با مردم در مسجد جامع اقامه كرد . آن گاه براى مردم ، خطبه خواند و مسلم بن عقيل را از آنان خواست و بر جستجو براى يافتن مسلم ، تأكيد كرد و گفت: هر كس مسلم را نزد خود بيابد و خبر ندهد ، خونش هدر خواهد بود و هر كس او را بياورد ، به اندازه ديه‏اش [جايزه مى‏گيرد] .
او نگهبانان را نيز فرا خواند و آنان را بر جستجو براى يافتن مسلم ، تحريك و تهديد كرد.۱

۴ / ۲۴

خبر دادن پسر طَوعه از مخفيگاه مسلم بن عقيل‏

۱۶۰.تاريخ الطبرى - به نقل از مجالد بن سعيد - : چون صبح شد ، ابن زياد جلوس كرد و اجازه داد مردم بر او وارد شوند. آن گاه محمّد بن اشعث آمد . عبيد اللَّه گفت: مرحبا به كسى كه دورويى ندارد و مورد اتّهام نيست ! و او را كنار خود نشاند.
پسر پيرزن - كه مادرش مسلم بن عقيل را پناه داده بود - [نامش‏] بلال بن اُسَيد بود . او صبحگاهان نزد عبد الرحمان بن محمّد بن اشعث رفت و به وى خبر داد كه مسلم بن عقيل ، نزد مادر اوست . عبد الرحمان به نزد پدرش - كه در مجلس ابن زياد بود - آمد و با او درِ گوشى صحبت كرد . ابن زياد پرسيد : چه گفت؟

1.أمّا عُبَيدُ اللَّهِ بنُ زِيادٍ ، فَإِنَّهُ نَزَلَ مِنَ القَصرِ بِمَن مَعَهُ مِنَ الاُمَراءِ وَالأَشرافِ ، بَعدَ العِشاءِ الآخِرَةِ ، فَصَلّى‏ بِهِمُ العِشاءَ فِي المَسجِدِ الجامِعِ ، ثُمَّ خَطَبَهُم ، وطَلَبَ مِنهُم مُسلِمَ بنَ عَقيلٍ ، وحَثَّ عَلى‏ طَلَبِهِ ، ومَن وَجَدَهُ عِندَهُ ولَم يُعلِم بِهِ فَدَمُهُ هَدرٌ ، ومَن جاءَ بِهِ فَلَهُ دِيَتُهُ . وطَلَبَ الشُّرَطَ وحَثَّهُم عَلى‏ ذلِكَ ، وتَهَدَّدَهُم ۱۶۰ (البداية والنهاية : ج ۸ ص ۱۵۵) .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
282

عبيد اللَّه گفت: به محافظانم دستور بده پشت سرم بِايستند ، همان گونه كه هميشه مى‏ايستند و خود در ميان آنان بچرخ ؛ چرا كه داخل قصر نمى‏شوم .
او با مردم ، نماز خواند. آن گاه برخاست و حمد و ثناى خدا به جا آورد و گفت: امّا بعد ، به درستى كه پسر عقيل ، آن مرد سفيه و نادان ، چنان كه ديديد ، اختلاف و دودستگى به وجود آورد. ذمّه خداوند را از مردى كه مسلم را در خانه‏اش بيابيم ، بر مى‏داريم (خونش مُباح است) . هر كس مسلم را بياورد ، به مقدار ديه او [جايزه مى‏گيرد] . بندگان خدا ! تقوا پيشه كنيد و به بيعت و فرمانبرى ، پايبند باشيد و هيچ راهى را براى بهانه‏گيرى ، بر خود ، هموار مسازيد.
اى حُصَين بن تميم ! مادرت به عزايت بنشيند ، اگر بانگى از يكى از كوچه‏هاى كوفه بر آيد ، يا كه اين مرد از كوفه خارج شود و او را نزد من نياورى! اينك ، تو را مأمور خانه‏هاى كوفيان كردم . مراقبانى را بر سر كوچه‏ها بگمار و فردا تمام خانه‏ها را جستجو كن تا اين مرد را بياورى . حُصين ، رئيس شُرطه و از قبيله بنى تميم بود .
آن گاه از منبر ، پايين آمد و داخل قصر شد. همچنين به عمرو بن حُرَيث ، پرچمى داد و او را فرمانده كرد.۱

1.لَمّا لَم يَرَوا شَيئاً [مِن مُسلِمٍ وأصحابِهِ‏] أعلَمُوا ابنَ زِيادٍ ، فَفَتَحَ بابَ السُدَّةِ الَّتي فِي المَسجِدِ ، ثُمَّ خَرَجَ فَصَعِدَ المِنبَرَ وخَرَجَ أصحابُهُ مَعَهُ ، فَأَمَرَهُم فَجَلَسوا حَولَهُ قُبَيلَ العَتَمَةِ. وأمَرَ عَمرَو بنَ نافِعٍ فَنادى‏ : ألا بَرِئَتِ الذِّمَّةُ مِن رَجُلٍ مِنَ الشُّرطَةِ وَالعُرَفاءِ ، أوِ المَناكِبِ أو المُقاتِلَةِ ، صَلَّى العَتَمَةَ إلّا فِي المَسجِدِ ، فَلَم يَكُن لَهُ إلّا ساعةٌ ، حَتَّى امتَلَأَ المَسجِدُ مِنَ النّاسِ ، ثُمَّ أمَرَ مُنادِيَهُ فَأَقامَ الصَّلاةَ . فَقالَ الحُصَينُ بنُ تَميمٍ : إن شِئتَ صَلَّيتَ بِالنّاسِ ، أو يُصَلّي بِهِم غَيرُكَ ودَخَلتَ أنتَ فَصَلَّيتَ فِي القَصرِ ؛ فَإِنّي لا آمَنُ أن يَغتالَكَ بَعضُ أعدائِكَ . فَقالَ : مُر حَرَسي فَليَقوموا وَرائي كَما كانوا يَقِفونَ ، ودُر فيهِم فَإِنّي لَستُ بِداخِلٍ إذاً . فَصَلّى‏ بِالنّاسِ . ثُمَّ قامَ فَحَمِدَ اللَّهَ وأثنى‏ عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ ابنَ عَقيلٍ السَّفيهَ الجاهِلَ ، قَد أتى‏ ما قدَ رَأَيتُم مِنَ الخِلافِ وَالشِّقاقِ ، فَبَرِئَت ذِمَّةُ اللَّهِ مِن رَجُلٍ وَجَدناهُ في دارِهِ ، ومَن جاءَ بِهِ فَلَهُ دِيَتُهُ ، اِتَّقُوا اللَّهَ عِبادَ اللَّهِ ، وَالزَموا طاعَتَكُم وبَيعَتَكُم ، ولا تَجعَلوا عَلى‏ أنفُسِكُم سَبيلاً . يا حُصَينَ بنَ تَميمٍ ، ثَكِلَتكَ اُمُّكَ إن صاحَ بابُ سِكَّةٍ مِن سِكَكِ الكوفَةِ ، أو خَرَجَ هذَا الرَّجُلُ ولَم تأتِني بِهِ ، وقَد سَلَّطتُكَ عَلى‏ دورِ أهلِ الكوفَةِ فَابعَث مُراصِدَةً عَلى‏ أفواهِ السِّكَكِ ، وأصبِح غَداً وَاستَبرِ الدّورَ وجُسَّ خِلالَها ، حَتّى‏ تَأتِيَني بِهذَا الرَّجُلِ - وكانَ الحُصَينُ عَلى‏ شُرَطِهِ ، وهُوَ مِن بَني تَميمٍ - ثُمَّ نَزَلَ ابنُ زِيادٍ فَدَخَلَ ، وقَد عَقَدَ لِعَمرِو بنِ حُرَيثٍ رايَةً وأمَّرَهُ عَلَى النّاسِ ۱۵۹ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۷۲؛ الإرشاد: ج ۲ ص ۵۶) .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32159
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به