ناگزير در همانى قرار دارند كه برايشان مقدّر كرده است ، و آن ، عين دادگرى خداوندعزّ وجلّ است . زنا ، دزدى ، مىگسارى ، آدمكشى ، حرامخوارى ، شرك به خداوندعزّ وجلّ ، و گناهان و نافرمانىها، همگى با قضا و قدر خدا هستند، بى آن كه كسى را بر خدا حجّتى باشد ؛ بلكه خداوند بر بندگانش ، حجّت رسا دارد و (از آنچه مىكند ، پرسيده نمىشود و آنان مورد پرسش قرار مىگيرند) ... . هر كس بپندارد كه خداوندعزّ وجلّ براى بندگانى كه نافرمانى مىكنند ، خير و طاعتْ خواسته و بندگان هم براى خودشان شر و نافرمانى خواستهاند و بر اساس خواستشان عمل مىكنند ، پنداشته كه خواست بندگان بر خواست خدا ، برتر است . و كدام افترا بر خدا ، بزرگتر از اين است؟! ۱
مصداق بارز «جبرگرايى ميانه» ، اشاعره هستند، هر چند كه آنان خود را جبرى نمىدانند . اشاعره ، عموميّت قضا و قدر جبرى در افعال را مىپذيرند و قائل اند كه همه چيز از جمله افعال اختيارى انسان ، مخلوق خدايند. ابو الحسن اشعرى (پايهگذار نظريّه اشاعره) مىگويد :
هيچ كنندهاى ، حقيقتاً جز خداوند براى آن نيست . ۲
وى براى اين كه از جبر ، رهايى يابد و براى انسان ، نقشى در نظر بگيرد ، «نظريّه كسب» را مطرح مىكند. به اعتقاد او فقط قدرت قديم ، در خلق و ايجاد فعل ، مؤثّر است و اين قدرت ، از آنِ خداست ؛ امّا انسان نيز از قدرت حادث ، برخوردار است و اثر قدرت حادث ، احساس آزادى و اختيار است ، نه انجام دادن كار .
مقصود از «كسب» ، مقارنت ايجاد فعل در انسان با ايجاد قدرت حادث در انسان است ؛ امّا از آن جا كه هم فعل و هم قدرت حادث ، هر دو ، به وسيله خدا انجام مىپذيرند ، «كسب» نيز مخلوق خدا خواهد بود . وى مىگويد :
اگر كسى بگويد : «چرا شما مىپنداريد كه دستاورد بندگان ، آفريده خداوند