817
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

داستان آسيب ديدن قبر را با تفصيل بيشترى نقل مى‏كند . متن گزارش او ، چنين است:
و عالم جليل ، شيخ محمّدعلى شامى - كه از جمله علما و محصّلين نجف اشرف است - ، به حقير فرمود كه جدّ اُمّىِ بلاواسطه من ، جناب آقا سيّد ابراهيم دمشقى كه نسبش منتهى مى‏شود به سيّد مرتضى علم الهدى و سنّ شريفش علاوه بر نود بود و بسيار شريف و محترم بود ، سه دختر داشتند و اولاد ذكور نداشتند . شبى دختر بزرگشان در خواب ديد جناب رقيّه بنت الحسين عليه السلام را كه فرمود : «به پدرت بگو به والى بگويد : آب افتاده ميان قبر و لحد من ، و بدن من ، در اذيّت است . بگو بيايد و قبر و لحد مرا تعمير كند» .
دخترش به سيّد ، عرض كرد . سيّد ، از ترس حضرات اهل تسنّن ، به خواب ، اثرى مترتّب ننمود . شب دوم ، دختر وسطى سيّد ، همين خواب را ديد . باز به پدر گفت . ترتيب اثرى نداد . شب سوم ، دختر صغراى سيّد ، همين خواب را ديد و به پدر گفت . ايضاً ترتيب اثرى نداد . شب چهارم ، خود سيّد ، مخدّره رقيّه را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند كه : «چرا والى را خبردار نكردى؟» .
سيّد ، بيدار شد . صبح رفت نزد والى شام و خوابش را به والى شام نقل كرد .
والى ، امر كرد علما و صلحاى شام از سنّى و شيعه بروند و غسل كنند و لباس‏هاى نظيف در بر كنند . به دست هر كس قفل درب حرم مقدّسه باز شد ، همان كس برود و قبر مقدّسه او را نبش كند و جسد مطهّره را بيرون بياورد تا قبر مطهّر را تعمير كند . بزرگان و صلحا از شيعه و سنّى ، در كمال ادب غسل كردند و لباس نظيف در بر كردند . قفل به دست هيچ يك باز نشد ، مگر به دست مرحوم سيّد . بعد كه مشرّف ميان حرم شدند ، مِعوَل‏۱ هيچ يك به زمين اثر نكرد ، مگر معول سيّد ابراهيم . بعد ، حرم را خلوت كردند و لحد را شكافتند . ديدند بدن نازنين مخدّره ، ميان لحد و كفن آن مخدّره مكرّمه ، صحيح و سالم است ؛ ليكن آب زيادى ميان لحد جمع شده . پس سيّد ، بدن شريف مخدّره را از ميان لحد ، بيرون آورد و روى زانوى خود نهاد و سه روز همين قِسم ، بالاى زانوى خود نگه داشت و متّصل گريه مى‏كرد تا

1.مِعوَل : كُلنگ .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
816

۹۵۵ ق) . وى در كتاب تسلية المجالس مى‏نويسد:
در شهر دمشقِ شام ، در بخش شرقى مسجد اعظم شهر ، خرابه‏اى را ديدم كه در گذشته ، مسجد بوده و بر سنگْ‏نوشته درِ آن ، نام‏هاى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و خاندانش و امامان دوازده‏گانه ، نوشته شده بود و پس از آن ، چنين نوشته بود : «اين ، قبر خانم مَلَكه ، دختر حسين بن امير المؤمنين عليه السلام است» ۱ .

۳ / ۲ . گزارش «نور الأبصار»

در قرن سيزدهم، شِبلَنجى در كتاب نور الأبصار ،۲ در باره اين مزار مى‏نويسد :
برخى شامى‏ها به من خبر دادند كه براى خانم رقيّه ، دختر امام على - كرّم اللَّه وجهه - در دمشق شام ، آرامگاهى هست كه زمانى به ديوارهاى قبرش آسيب وارد شد . شامى‏ها قصد داشتند كه جنازه را از داخل قبر ، بيرون بياورند تا آن را بازسازى كنند ؛ امّا كسى به خاطر هيبت آن خانم ، جرئت نكرد وارد قبر شود ، تا اين كه شخصى از خاندان اهل بيت به نام سيّد فرزند مرتضى ، وارد قبر شد و پارچه‏اى روى آن انداخت و جنازه را در پارچه پيچيد و آن را بيرون آورد و همگان ديدند كه دختر كوچك نابالغى است . اين مطلب را به يكى از بزرگان گفتم . او نيز به نقل از برخى مشايخ خود ، آن را برايم روايت كرد ۳ .
در اين گزارش ، نام صاحب مزار ، رقيّه بنت على عليه السلام آمده و نخستين گزارشى است كه به موضوع آسيب ديدن قبر ، اشاره كرده است .

۳ / ۳ . گزارش «منتخب التواريخ»

در نيمه اوّل قرن چهاردهم ، شيخ محمّدهاشم خراسانى (م ۱۳۵۲ ق) در كتاب فارسى منتخب التواريخ ،۴ ضمن اين كه مزار را متعلّق به رقيّه بنت الحسين عليه السلام معرّفى نموده ،

1.تسلية المجالس : ج ۲ ص ۹۳ .

2.تاريخ پايان تأليف اين كتاب ، ۱۲۹۰ قمرى است .

3.نور الأبصار : ص ۱۹۵ .

4.تاريخ پايان تأليف اين كتاب ، ۱۳۴۹ قمرى است .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 30998
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به