53
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

زبان ، بيعت كرده‏اند ؛ امّا اوضاع ، كاملاً دگرگون شد ؛ چون شيطان بر آنها چيره گشت و خدا را از يادشان برد ، و اكنون ، جز كشتن من و كشتن هر كه در راه من تلاش مى‏كند ، و نيز اسارت خانواده‏ام پس از غارتشان ، هدفى ندارند . من نگرانم كه شما در بيان آنچه مى‏دانيد ، خجالت بكشيد . نيرنگ زدن ، در نزد ما اهل بيت ، حرام است . پس هر يك از شما كه دوست ندارد بماند ، برود . شب ، تاريك است و راه ، باز و زمان ، به هنگام . و هر كس به ما كمك كند ، همراه ما در بهشت خواهد بود و از خشم خداى مهربان ، در امان . جدّم پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود : «پسرم حسين ، در سرزمين كربلا ، تنها و بى‏كس و تشنه و غريب ، كشته مى‏شود . هر كه به او كمك كند ، به من كمك كرده است و نيز به فرزند او قائم - كه خداوند در فَرَج او تعجيل نمايد - كمك كرده است . هر كس با زبانش به ما كمك كند ، در قيامت با حزب ما خواهد بود» .
به خدا سوگند ، هنوز سخن پدرم به پايان نرسيده بود كه جمعيت ، ده تا و بيست تا ، پراكنده شدند و با او جز ۷۱ نفر نماند . به پدرم نگاه انداختم كه سرش به زير بود . اشك، گلوگيرم شد ... ۱ .
گفتنى است كه فرمان دادن امام عليه السلام به خاموش كردن چراغ‏ها ، حتّى در مَقتل‏هاى ضعيف هم ديده نشده است ، چنان كه هيچ منبع معتبرى ، گزارش نكرده كه شب عاشورا ، كسى از ياران امام عليه السلام ، از ايشان جدا شده باشد ؛ بلكه به عكس ، در مقابل پيشنهاد امام عليه السلام مبنى بر ترك كربلا ، همگى ضمن حقير شمردن مرگ ، دليرانه سرود مقاومتْ سر دادند و با سخنانى شورانگيز و اظهار آمادگى براى جانبازى در راه خدا، حماسه‏اى جاويد آفريدند.

۴ . داستان هلال و حبيب و آوردن اصحاب به كنار خيمه اهل بيت امام عليه السلام‏

مؤلف الدمعة الساكبة ، داستان مفصّل و شورانگيزى را گزارش كرده كه اجمال آن ، اين است كه در واقعه عاشورا ، شبى امام حسين عليه السلام از خيمه‏ها بيرون آمد . هلال بن نافِع

1.الدمعة الساكبة : ج ۴ ص ۲۷۱ .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
52

مسلم ، دخترى يازده ساله داشت كه همراه حسين عليه السلام بود . حسين عليه السلام زمانى كه از مجلس برخاست ، به سمت خيمه آمد ، آن دخترك را نوازش كرد و به خود ، نزديك نمود و چون همان گونه كه با يتيمان رفتار مى‏كنند ، به سر و پيشانى او دست كشيد ، به دخترك ، احساس ناخوشى دست داد . پس گفت : عمو جان ! قبلاً نديده بودم كه با من ، چنين كنى . گمان مى‏كنم كه پدرم به شهادت رسيده است ! پس حسين عليه السلام نتوانست خود را نگاه دارد . گريست و فرمود : «دخترم ! من ، پدر تو اَم و دخترانم ، خواهران تو اَند ...» ۱ .
ظاهراً منبع اصلى اين گزارش ، كتاب روضة الشهدا (اثر فارسى مُلّا حسين واعظ كاشفى) است كه طُرَيحى ، در المنتخب ، آن را تعريب و نقل كرده است ؛ ولى اين گزارش ، در منابع كهن و قابل استناد ، نيامده است .

۳ . دستور خاموشى در شب عاشورا

مشهور است كه در شب عاشورا ، امام حسين عليه السلام دستور داد كه چراغ‏ها را خاموش كنند تا هر كس كه مى‏خواهد ، برود . پس چراغ‏ها را خاموش كردند و همراهان امام عليه السلام شروع به رفتن كردند .
ظاهراً اصل اين ماجرا ، برگرفته از كتاب ضعيف الدمعة الساكبة است كه مطلبى را از كتابى ضعيف‏تر از خود ، يعنى كتاب نور العين ، نقل مى‏كند۲ و اين گزارش را به سَكينه عليها السلام نسبت مى‏دهد كه گفته است :

من در شبى مهتابى ، در وسط چادر نشسته بودم كه از پشت آن ، صداى گريه و شيون شنيدم . دامن‏كشان ، از خيمه بيرون رفتم و ناگهان ، پدرم را ديدم كه نشسته و يارانش دورش هستند . پدرم مى‏گريست و شنيدم كه مى‏گفت : «بدانيد كه با من بيرون آمديد ، چون مى‏دانستيد كه من به سوى مردمى مى‏روم كه با من از دل و

1.المنتخب ، طريحى : ص ۳۶۴ . گفتنى است كه مسلم بن عقيل ، هم پسر عموى امام حسين عليه السلام است و هم شوهر خواهر ايشان . بدين ترتيب ، امام حسين عليه السلام دايى فرزندان مسلم و به دختر مسلم ، مَحرم است .

2.گفتنى است كه اين مطلب را در كتاب نور العين نيافتيم .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 30683
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به