۱۴۰.أنساب الأشراف : ابن زياد، محمّد بن اشعث كِنْدى و اسماء بن خارجة بن حُصَين فَزارى را نزد هانى بن عروه فرستاد و آن دو با وى ملايمت كردند، تا اين كه او را نزد ابن زياد آوردند . عبيد اللَّه ، او را به خاطر پناه دادن به مسلم بن عقيل ، سرزنش كرد و به وى گفت: مردم ، متّحد و همسخن اند . چرا در جهت تفرقه و جدايى آنان، به مردى كه براى تفرقهافكنى آمده ، كمك مىكنى؟
هانى به خاطر پناه دادن به مسلم ، عذرخواهى كرد و گفت: خداوند ، كارهاى امير را سامان بخشد ! او بدون اطّلاع و آمادگى من ، وارد خانهام شد و از من خواست كه به او پناه دهم . از اين جهت ، دَيْنى بر گردنم احساس كردم.
عبيد اللَّه گفت: پس او را نزد من بياور تا تلافى اشتباهاتت گردد .
هانى ، امتناع ورزيد . عبيد اللَّه گفت : به خدا سوگند ، اگر او را نياورى ، گردنت را خواهم زد.