۱۳ / ۷
عندليب كاشانى۱
اين ظلمتى كه روى زمين را فرو گرفتزايل نمىشود بدمد گر صد آفتاب
الّا به يُمن مقدم داراى داد و دينخورشيد آسمان و زمين، پورِ بوتراب۲
صاحب زمانِ عصر ، امام مُبين كه هستبا هستىاش زمان و زمين جمله كامياب
آن خسروى كه خيمه قدرش چو بركشندبيضا۳ بر او ز خطّ شعاعى كشد طناب
آن پادشاه مُلك ولايت كه از ازلشد فرقِ او به تاج شهنشاهى انتخاب
در كشورى كه رايت عدلش علَم كشدمنقار كبك، ريش كند سينه عقاب
گردد ضعيف خصم قوىپنجه آن چنانكآرَد شكار چرخ كند كمترين ذباب۴
گور۵ و گوزن زنگ ز نيروى عدل اوخوابند در كُنام۶ به دامن شير غاب۷
در منبر خيال، خطيب سخن ز ذوقدائم ز فرط شوق چنين مىكند خطاب:
كاى مَطلع جمال خدا ، وى فلك جناببرخيز پاى فتح و ظفر كن ابَر۸ ركاب
معمور كن ز روشنىِ عدل، مُلك دينعالم ز ظلم و كفر شده تيره و خراب
گر باعث ظهور تو طغيان كافرى۹ استاكنون رسيده كفر به سرمايه نصاب۱۰ . ۱۱
1.محمّدحسين فرزند فتحعلى خان صبا، متخلّص به عندليب، ملقب به خان و ملكالشعراء ثانى از شاعران دربار قاجار در قرن سيزدهم است . وى بعد از پدر، كليددار آستانه حضرت معصومه عليها السلام بود.
2.بوتراب : امير مؤمنان على عليه السلام ، پورِ بوتراب : فرزند ايشان، امام زمان .
3.بيضا : آفتاب .
4.ذباب : مگس ، زنبور .
5.گور : گورخر .
6.كُنام : آشيانه جانوران (چرنده ، پرنده و دام) .
7.غاب : بيشهها ، نيستانها .
8.اَبَر : بَر .
9.كافرى : كفر .
10.سرمايه نصاب : حدّ نصاب .
11.ديوان عندليب كاشانى: ص ۱۷، دانشنامه شعر مهدوى: ج ۱ ص ۳۵۲.