۱۲ / ۵
نجيب كاشانى۱
اى ديده را فروغ و دلم را صفا بياخاك ره تو چشم مرا توتيا۲ بيا
مگذار بىنصيب ز ديدار خود مراعمرى است ديده، چشم به راهت بيا بيا
يعقوبوار چشم به راه اند مردماناى يوسفِ عزيز، به مصرِ بقا بيا
گر پا نهى به ديده من، عين مطلب استبيگانگى مكن مرو - اى آشنا - بيا
اى آرزوى هر دلِ بىآرزو مرووى مدّعاى هر دلِ بىمدّعا بيا
بىتابىام گسسته عنان كرده همچو موجاى كِشتى اميدِ مرا ناخدا بيا
بيمار انتظارم و محروم از وصالاى دردِ اشتياق جهان را دوا بيا
مطلب ،۳ «نجيب» چشم به راه است روز و شبيعنى سخنْ تمام، فلانى بيا بيا.۴
1.نور الدين محمّد شريف، فرزند خواجه محمّدحسين كاشى، متخلّص به «نجيب»، در سال ۱۰۶۳ق در كاشان متولّد شد. وى از شاعران بزرگ سبك هندى است كه در زمان صفويه به منصب ملك الشعرايى منصوب شد و در سال ۱۱۲۳ق در گذشت.
2.توتيا : سرمه .
3.مطلب : در اين جا به معناى خلاصه سخن ، خلاصه مطلب .
4.كليات نجيب كاشانى ، ص ۹۱ ، دانشنامه شعر مهدوى: ج ۱ ص ۲۴۱.