155
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد دهم

و نيز از اوست :

امام اُمَم ، صاحبِ عصر ، مهدى‏كه نامش علَم شد به مشكل‏گشايى‏
فلك ، كرده هر صبح با كاسه مهرز دربار دُردى‏كشانش ، گدايى‏
در انديشه چون بگذرد ، پاىْ‏بوسش‏سخن آيد از خامه بيرون حنايى!
ز تشريف ابر كفَش در بهاران‏كند شاهد غنچه گلگون‏قبايى‏
ز گَرد سُم دشتْ‏پيما سمندش‏برَد ديده مهر و مه ، روشنايى‏
خديوا! به طور سخن آن كليمم‏كه كلكم عَلَم شد به معجزْنمايى‏
به بلبل چه نسبت نوا سنجى‏اَم را؟منم شهرىِ عشق و او روستايى!
ز خورشيد تابانِ داغِ دلِ من‏بود بزم افلاك را ، روشنايى‏
به وصفت فرو مانده غوّاص فكرم‏كه بار آرد انديشه ، حيرتْ‏فزايى‏
فلك ، شش‏جهت مى‏زند چار نوبت‏به نام تو ، كوس مظفّرْلوايى‏
جدايى ز خاك درت نيست ممكن‏كزو ديده‏ام جذبه كهربايى‏
لبم چون صدف پيش فيض تو باز است‏ز ابر كفَت ، قطره دارم گدايى‏
نباشد به درد تو گر آشنا، دل‏ميان تن و جان مباد آشنايى!
مرا عشق سركش ، زند شعله در دل‏مرادى ندارم ز مدحتْ‏سرايى.۱
و نيز از اوست :
اى يوسف مصر از تو گرفتار محبّت‏عيسى به تمنّاى تو بيمار محبّت‏
در راه غمت هست به كف، جان جهانى‏گرم است به سوداى تو بازار محبّت‏
تاريك‏تر از شب بود از هجر تو روزم‏اى روشنىِ ديده بيدار محبّت‏
درياب دلم را به ته جرعه نگاهى‏اى ساقىِ پيمانه سرشار محبّت‏
در وادىِ آسودگى‏ام وانگذارى‏رحمى به من اى قافله‏سالار محبّت‏
بر سر نرود شمع‏صفت افسر داغم‏بر سر زده‏ام لاله گلزار محبّت‏
تا سر نشود خاك سر كوى تو ما راآسان نشود عقده دشوار محبّت‏
افغان اسيران نبرد راه به جايى‏اين نغمه تراود ز رگ تار محبّت‏
شيرازه اوراق دو عالم بود از عشق‏پشت دو جهان است به ديوار محبّت‏
نگرفت «حزين» كس به جوى دين و دلت رااى مايه‏كساد سر بازار محبّت.۲

1.سيماى مهدى موعود در آئينه نشر فارسى: ص ۱۱۱، به نقل از: ديوان حزين لاهيجى: ص ۶۳۱.

2.يار غايب از نظر: ص ۹۲ .


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد دهم
154

۱۲ / ۴

حزين لاهيجى‏۱

تا در چمن اين سروِ برازنده چمان است‏چيزى كه به دل نگذرد اندوه خزان است‏
چشمش نشد از دولت ديدار تو محروم‏پيداست كه آيينه ز صاحبنظران است‏
اى پرده‏نشين دل و جان! در ره شوقت‏اين مَطلع فرخنده مرا وِرد زبان است‏
تا ديده ز دل ، نيم‏قدم ره به ميان است‏از پرده بر آ! چشم جهانى نگران است‏
محروم مَهِل ، ديده امّيد جهان رااى آن كه حريمت ، دل روشنْ‏گهران است‏
بى روى تو در ديده بوَد خار نگاهم‏بى‏وصف تو جان در تن من بار گران است‏
افسر به سر دولت بدخواه تو ، تيغ است‏اختر به دل تيره خصم تو ، سنان است.۲

1.شيخ محمّد على بن محمّد بن ابى طالب حزين لاهيجى، در سال ۱۱۰۳ ق، در اصفهان متولّد شد. اجداد وى از لاهيجان بودند. وى منطق، فقه و حديث را نزد پدرش خواند و هيئت، طب و هندسه را در محضر فضلاى اصفهان آموخت. او در پى هجوم افغان‏ها بر اصفهان، خانواده‏اش را از دست داد و خود در سال ۱۱۳۵ ق، از اصفهان گريخت و پس از مدتى سرگردانى به سفر مكّه رفت. وى از شهرهاى نواحى يمن، بغداد، كرمانشاه، كردستان، آذربايجان و تهران، ديدن كرد و سپس به اصفهان برگشت. وى در سال ۱۱۴۶ ق، به هندوستان رفت و تا آخر عمر، همان جا ماند و در شهر بَنارِس، دفن شد. آثار مشهور وى: تذكره حزين، تاريخ حزين و كليّات اشعار حزين است .

2.سيماى مهدى موعود در آئينه نشر فارسى: ص ۱۰۹، به نقل از: ديوان حزين لاهيجى: ص ۶۲۹ - ۶۳۱.

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد دهم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20253
صفحه از 367
پرینت  ارسال به