111
حکمت‌نامه حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السلام

دو . نظريّه تفويض‏

تفويض در لغت ، به معناى واگذار كردن و تسليم كردن امرى به ديگرى است و در احاديث و علم كلام ، معانى متعدّدى دارد. در اين جا ابتدا به معانى آن اشاره مى‏كنيم و سپس معناى مورد بحث در مسئله جبر و اختيار را توضيح خواهيم داد .

معانى تفويض‏

واژه «تفويض» در قرآن ، احاديث و اصطلاح علما ، كاربردهاى مختلفى دارد ، مانند :
۱ . تفويض اخلاقى، يعنى انسان ، امور مربوط به خدا را به خدا واگذار كند و در كارها بر او توكّل نمايد .
۲ . تفويض تشريعى (اباحيگرى) ، بدين معنا كه خداوند ، تكليفى بر انسان مقرّر نكرده و تشريع را به خودِ او واگذار نموده است .
۳ . تفويض دينى، يعنى بخشى از امور دينى از جانب خدا به انبيا يا اوصياى آنان واگذار شده است .
۴ . تفويض تكوينى، به معناى واگذار كردن آفرينش و يا تدبير امور مخلوقات به انبيا و يا اوصياى آنان .
۵ . تفويض تفسيرِ شمارى از صفات خداوند (مانند صفات خبرى) ۱ به خداوند .
گفتنى است كه در اين جا ، صحّت و بطلان هيچ يك از اين معانى را بررسى نمى‏كنيم .
۶ . تفويض در مقابل جبر، به معناى واگذارى افعال انسان به طور مطلق به خود او .
بر اساس نظريّه تفويض - كه مقابل نظريّه جبر است - انسان در محدوده افعالِ

1.صفات خبرى ، صفاتى هستند كه در قرآن و احاديث به خداوند ، نسبت داده شده اند ؛ ولى اثبات اين صفات براى خدا از طريق عقل ، امكان‏پذير نيست ، مانند : داشتن چهره و دست . برخى از اهل حديث (مانند مالك بن انس و نيز ماتِريدى) ، معتقد به اين معنا از تفويض بوده‏اند (ر . ك : الملل و النحل : ج ۱ ص ۸۵ ، التوحيد : ص ۷۴) .


حکمت‌نامه حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السلام
110

(الْيَوْمَ تُجْزَى‏ كُلُّ نَفْسِ بِمَا كَسَبَتْ لَا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ . ۱ امروز ، هر كسى به [موجب‏] آنچه انجام داده است ، مجازات مى‏شود . امروز، ستمى نيست . همانا خدا زودشمار است) .
بى‏ترديد اگر انسان به انجام دادن كارهاى ناشايست مجبور باشد ، كارهاى او دستاورد او نيستند و مجازات كردن او ظلم است .
از امام على عليه السلام نقل شده است كه :
لا تَقولوا : أَجبَرَهُم عَلى المَعاصى ، فَتَظلِموهُ .۲
نگوييد : [خداوند ] آنها را به گناهان وا داشته ، كه [اگر چنين بگوييد،] در حقّ خداوند ، ستم روا داشته‏ايد.

نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده :
اللَّهُ أَعدَلُ مِن أن يُجبِرَ عَبداً عَلى‏ فِعلٍ ثُمَّ يُعَذِّبَهُ عَلَيهِ .۳
خداوند ، عادل‏تر از آن است كه بنده‏اى را به كارى وا دارد و آن گاه او را به سبب آن ، عذاب كند .

۳ . مردود بودن نفى حسن و قبح عقلى و آموزه‏هاى دينى‏

نظريّه جبر، علاوه بر اين كه با عدل خداوند منافات دارد، حكمت نبوّت، امامت، معاد و نيز همه آموزه‏هاى دينى و حسن و قبح عقلى را نفى مى‏نمايد ؛ چرا كه انسان مجبور ، همچون حيوانات و جمادات خواهد بود و در مورد اين موجودات نمى‏توان سخن از مسئوليت و تكليف و شريعت و معاد و ديگر آموزه‏هاى دينى به ميان آورد .
بنا بر اين ، دلايلى كه آموزه‏هاى ياد شده را اثبات مى‏كنند ، همگى دلايل ردّ نظريّه جبر نيز هستند .

1.غافر : آيه ۱۷ .

2.عوالى اللآلى : ج ۴ ص ۱۰۹ ح ۱۶۴ .

3.التوحيد : ص ۳۶۱ ح ۶ .

  • نام منبع :
    حکمت‌نامه حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السلام
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 96473
صفحه از 339
پرینت  ارسال به