775
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

۶۳۱.قرب الإسناد - به نقل از عبد اللَّه بن ميمون ، از امام صادق عليه السلام ، از پدرش امام باقر عليه السلام - : هنگامى كه خاندان حسين عليه السلام را بر يزيد وارد كردند ، روز بود و صورت‏هاى آنان باز بود . شاميان جفاكار گفتند : ما اسيرانى نيكوتر از اينها نديده‏ايم . شما كيستيد؟!
سكينه دختر حسين عليه السلام گفت : ما اسيران خاندان محمّديم .۱

۶۳۲.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى - به نقل از زيد ، از پدرش امام زين العابدين عليه السلام - : سهل بن سعد۲ گفت : به سوى بيت المقدّس ، روانه شدم و به [شهرهاى‏] شام رفتم . در شهرى پُر آب و درخت ديدم كه پارچه و پرده و ديبا آويخته‏اند و شاد و خوش‏حال اند و زنانى هم پيش آنان ، دف و طبل مى‏زنند . با خود گفتم : شايد شاميان ، عيدى دارند كه آن را نمى‏شناسيم . ديدم مردمى سخن مى‏گويند . گفتم : اى مردم ! آيا شما در شام ، عيدى داريد كه ما آن را نمى‏شناسيم؟!

1.لَمّا قُدِمَ عَلى‏ يَزيدَ بِذَرارِيِّ الحُسَينِ ، اُدخِلَ بِهِنَّ نَهاراً مَكشوفاتٍ وُجوهُهُنَّ ، فَقالَ أهلُ الشَّامِ الجُفاةُ : ما رَأَينا سَبياً أحسَنَ مِن هؤُلاءِ ، فَمَن أنتُم ؟ فَقالَت سُكَينَةُ بِنتُ الحُسَينِ : نَحنُ سَبايا آلِ مُحَمَّدٍ ۶۳۴ (قرب الإسناد : ص ۲۶ ح ۸۸، الأمالى، صدوق: ص ۲۳۰ ح ۲۴۲) .

2.ابو العبّاس سهل بن سعد بن مالك بن خالد بن ثعلبة بن حارثه انصارى ساعدى مدنى - كه كنيه او را ابو يحيى نيز گفته‏اند - ، از صحابه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و امير مؤمنان عليه السلام است . نام وى ، حزن بود ؛ ولى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آن را تغيير داد . او از هفده نفرى است كه واقعه غدير را براى امام على عليه السلام گواهى دادند . امام حسين عليه السلام نيز او را در سخنرانى‏اش در عاشورا ، براى اين حديث پيامبر صلى اللَّه عليه و آله : «حسن و حسين ، دو سَرور جوانان اهل بهشت اند» ، به گواهى گرفت . سهل تا زمان حَجّاج، عمر كرد و در سال ۷۴ ق ، گرفتار [مجازات‏] حَجّاج شد . وى از جمله كسانى است كه حَجّاج به گردنشان، مُهر زد تا خوار شوند و مردم از آنان ، حرف‏شنوى نداشته باشند . وى به سال ۸۸ ق ، در ۹۶ يا ۹۱ يا صد سالگى در گذشت . گفته مى‏شود كه او آخرين صحابه‏اى است كه در مدينه از دنيا رفت .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
774

۷ / ۳

ورود خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، به دمشق‏

۶۳۰.بستان الواعظين : حسين عليه السلام زمانى كه كشته شد ، آب خواست ، ولى به او ندادند و با زبان تشنه ، كشته شد و نزد خدا رفت و خداوند ، او را از نوشيدنى بهشتى ، سيراب ساخت . او را آن‏چنان ، سر بُريدند و خانواده‏اش را به اسارت بردند و در حالى سرهايشان باز بود ، با مَركب‏هاى بدون جهاز و پالان ، حركتشان دادند ، تا وارد دمشق شدند ، در حالى كه سرِ حسين عليه السلام ، در ميانشان بر بالاى نيزه بود . هرگاه يكى از آنان با ديدن سر مى‏گريست ، نگهبانان ، او را با تازيانه مى‏زدند . اهل ذمّه ، در بازار دمشق براى تماشاى آنان ، صف كشيده بودند و به صورتشان ، آب دهان مى‏انداختند تا اين كه بر درِ كاخ يزيد ، متوقّف شدند .
يزيد ، دستور داد تا سر حسين عليه السلام را بر در بياويزند ، در حالى كه خانواده امام عليه السلام در اطرافش بودند . همچنين ، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد كه : هرگاه يكى از آنان گريست ، او را بزنيد .
آنان ، همچنان ماندند ، در حالى كه سر حسين عليه السلام در ميان آنها به مدّت نُه ساعت ، در روز آويزان بود . اُمّ كلثوم ، سرش را بلند كرد و سرِ حسين عليه السلام را ديد و گريست و گفت : اى پدر بزرگ (منظورش پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله بود)! اين ، سرِ حبيب تو حسين است كه آويزان شده است .
سپس گريست . يكى از نگهبانان ، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم زد كه به تمامى صورت او آسيب زد . در دَم ، دست نگهبان ، از كار افتاد .۱

1.إنَّ الحُسَينَ عليه السلام استَسقى‏ ماءً حينَ قُتِلَ ؛ فَمُنِعَ مِنهُ ، وقُتِلَ وهُوَ عَطشانُ ، وأتَى اللَّهَ حَتّى‏ سَقاهُ من شَرابِ الجَنَّةِ ، وذُبِحَ ذَبحاً ، وسُبِيَت حَرَمُهُ وحُمِلنَ مُكَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاُكُفِ بِغَيرِ وِطاءٍ، حَتّى‏ دَخَلنَ دِمَشقَ ورَأسُ الحُسَينِ بَينَهُنَّ عَلى‏ رُمحٍ ، إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ ، ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ ، حَتّى‏ وَقَفنَ بِبابِ يَزيدَ ، فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ وجَميعُ حَرَمِهِ حَولَهُ ، ووُكِّلَ بِهِ الحَرَسُ ، وقالَ : إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَالِطموها . فَظَلَلنَ ورَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بَينَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ . وإنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها ، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام فَبَكَت ، وقالَت : يا جَدّاه - تُريدُ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله - هذا رَأسُ حَبيبِكَ الحُسَينِ مَصلوبٌ ، وبَكَت ، فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ ولَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها ، وشَلَّت يَدُهُ مَكانَهُ ۶۳۳ (بستان الواعظين : ص ۲۶۳ ح ۴۱۹) .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 30874
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به