735
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

باد صبا بر آنها مى‏وزد» .
به خدا سوگند كه زينب ، دوست و دشمن را گريانْد .۱

۵۹۹.الملهوف - در يادكرد كشته شدن امام حسين عليه السلام و خاندانش - : زنان را از خيمه‏ها بيرون كردند و خيمه‏ها را به آتش كشيدند . زنان ، سرْبرهنه و بى چادر و پابرهنه و گريان ، بيرون دويدند و به سانِ اسيران در بند و خوار ، راه مى‏رفتند و مى‏گفتند : شما را به خدا ، ما را بر قتلگاه حسين ، عبور دهيد!
و هنگامى كه نگاه زنان به كشتگان افتاد ، صيحه كشيدند و بر صورت خود زدند .
راوى مى‏گويد : به خدا سوگند ، زينب ، دختر على را فراموش نمى‏كنم كه بر حسين عليه السلام ناله مى‏زد و با آوايى اندوهناك و دلى غمين مى‏گفت : «وا محمّدا ! فرمان‏رواى آسمان ، بر تو درود بفرستد ! اين ، حسين است كه به صحرا افتاده و در خونْ خفته و دست و پا بُريده است . واى [بر منِ مصيبت‏زده‏] كه دخترانت اسيرند! به خدا شِكوه مى‏برم و نيز به محمّدِ مصطفى و علىِ مرتضى و فاطمه زهرا و حمزه سيّد الشهدا .
وا محمّدا ! اين ، حسين است كه در صحرا افتاده و باد صبا بر او مى‏وزد ؛ كُشته شده به دست حرام‏زادگان! واى از غم و رنج تو ، اى ابا عبد اللَّه ! امروز ، جدّم پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله در گذشت . اى ياران محمّد ! اينان ، فرزندان محمّدِ مصطفايند كه آنان را به سان اسيران مى‏رانند» .
و در برخى نقل‏ها [آمده است كه گفت‏] : «وا محمّدا! دخترانت اسير گشته‏اند ، فرزندانت قطعه قطعه شده‏اند و باد صبا بر آنان مى‏وزد . اين ، حسينِ سر بُريده از

1.نَظَرتُ إلى‏ تِلكَ النِّسوَةِ لَمّا مَرَرنَ بِحُسَينٍ عليه السلام وأهلِهِ ووَلَدِهِ ، صِحنَ ولَطَمنَ وُجوهَهُنَّ ... . قالَ : فَما نَسيتُ مِنَ الأَشياءِ ، لا أنسَ قَولَ زَينَبَ ابنَةِ فاطِمَةَ حينَ مَرَّت بِأَخيهَا الحُسَينِ عليه السلام صَريعاً ، وهِيَ تَقولُ : يا مُحَمَّداه ، يا مُحَمَّداه ، صَلّى‏ عَلَيكَ مَلائِكَةُ السَّماءِ ، هذَا الحُسَينُ بِالعَراءِ ، مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ ، مُقَطَّعُ الأَعضاءِ ، يا مُحَمَّداه ، وبَناتُكَ سَبايا ، وذُرِّيَّتُكَ مُقَتَّلَةٌ تَسفي عَلَيهَا الصَّبا . قالَ : فَأَبكَت وَاللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وصَديقٍ ۶۰۱ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۵۶ ، أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۴۱۱) .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
734

سوى عبيد اللَّه بن زياد ، روانه كرد . او فرمان داد تا سرِ بقيّه ياران و خاندان حسين عليه السلام را از تن ، جدا كنند و آنها به وسيله شمر بن ذى الجوشن - كه خدا ، لعنتش كند - و قيس بن اشعث و عمرو بن حَجّاج ، روانه شدند . آنان ، سرها را آوردند تا به كوفه رسيدند .
ابن سعد ، بقيّه روز عاشورا و تا ظهر روز بعد را توقّف كرد و سپس با بازماندگان خانواده حسين عليه السلام حركت نمود و همسران امام عليه السلام را بر پارچه‏اى روى تخته و بر كوهانِ شتران بى‏جهاز و بى‏پوشش نشاند و با صورتِ برهنه ميان دشمنان حركت داد ، در حالى كه آنان ، امانت بهترينِ پيامبران بودند ، و آنان را به سانِ اسيران ترك و روم ، در بند غم و مصيبت راندند .۱

۶ / ۲

وداع خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با شهيدان‏

۵۹۸.تاريخ الطبرى - به نقل از قُرّة بن قيس تميمى - : به زنان و خانواده و فرزندان حسين عليه السلام ، هنگامى كه بر [جنازه‏] او گذشتند ، نگريستم . شيون مى‏كردند و صورت خود را مى‏خراشيدند ... .
هر چه را از ياد ببرم ، سخن زينب ، دختر فاطمه را به هنگام گذر بر برادرِ به خاك افتاده‏اش از ياد نمى‏برم كه مى‏گفت : «وا محمّدا ! وا محمّدا ! فرشتگان آسمان بر تو درود بفرستند ! اين ، حسين است كه به صحرا افتاده و در خون خفته و دست و پا بُريده است . وا محمّدا ! دخترانت ، اسير گشته‏اند و فرزندانت ، قطعه قطعه شده‏اند و

1.إنَّ عُمَرَ بنَ سَعدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ بَعَثَ بِرَأسِ الحُسَينِ عَلَيهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ في ذلِكَ اليَومِ وهُوَ يَومُ عاشوراءَ ، مَعَ خَولِيِّ بنِ يَزيدَ الأَصبَحِيِّ وحُمَيدِ بنِ مُسلِمٍ الأَزدِيِّ إلى‏ عُبَيدِ اللَّهِ بنِ زِيادٍ ، وأمَرَ بِرُؤوسِ الباقينَ مِن أصحابِهِ وأهلِ بَيتِهِ فَقُطِّعَت ، وسُرِّحَ بِها مَعَ شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ - لَعَنَهُ اللَّهُ - وقَيسِ بنِ الأَشعَثِ وعَمرِو بنِ الحَجّاجِ ، فَأَقبَلوا بِها حَتّى‏ قَدِمُوا الكوفَةَ . وأقامَ ابنُ سَعدٍ بَقِيَّةَ يَومِهِ وَاليَومَ الثّانِيَ إلى‏ زَوالِ الشَّمسِ ، ثُمَّ رَحَلَ بِمَن تَخَلَّفَ مِن عِيالِ الحُسَينِ عليه السلام ، وحَمَلَ نِساءَهُ عَلى‏ أحلاسِ أقتابِ الجِمالِ بِغَيرِ وِطاءِ ولا غِطاءٍ ، مُكَشَّفاتِ الوُجوهِ بَينَ الأَعداءِ ، وهُنَّ وَدائِعُ خَيرِ الأَنبِياءِ ، وساقوهُنَّ كَما يُساقُ سَبيُ التُّركِ وَالرّومِ في أسرِ المَصائِبِ وَالهُمومِ ۶۰۰ (الملهوف : ص ۱۸۹ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۱۰۷) .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 32501
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به