461
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

۳۱۷.رجال الكشّى : حبيب بن مُظاهر اسدى ، شوخى مى‏كرد . يزيد بن خُضَير هَمْدانى - كه سَرور قاريان ناميده مى‏شد - ، به او گفت: اى برادر من ! اكنون، هنگام شوخى [ و خنده ] نيست !
او گفت: كجا از اين جا براى شادى ، سزامندتر ؟ به خدا سوگند، جز اين نيست كه اين طاغيان ، با شمشيرهايشان ، به ما حمله كنند و سپس با حور العين ، هماغوش مى‏شويم !۱

1.لَقَد مَزَحَ حَبيبُ بنُ مُظاهِرٍ الأَسَدِيُّ ، فَقالَ لَهُ يَزيدُ بنُ خُضَيرٍ الهَمدانِيُّ - وكانَ يُقالُ لَهُ سَيِّدُ القُرّاءِ - : يا أخي ، لَيسَ هذِهِ بِساعَةِ ضِحكٍ ! قالَ : فَأَيُّ مَوضِعٍ أحَقُّ مِن هذا بِالسُّرورِ ؟ وَاللَّهِ ، ما هُوَ إلّا أن تَميلَ عَلَينا هذِهَ الطَّغامُ بِسُيوفِهِم ، فَنُعانِقَ الحورَ العينَ ۳۲۰ (رجال الكشّى : ج ۱ ص ۲۹۳ ح ۱۳۳ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۹۳ ح ۳۳) .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
460

۱ / ۲۵

استقبال از شهادت با روى باز

۳۱۶.تاريخ الطبرى - به نقل از غلام عبد الرحمان بن عبدِ رَبِّه انصارى - : با مولايم بودم. هنگامى كه دشمنانْ حضور يافتند و به حسين عليه السلام روى آوردند، حسين عليه السلام فرمان داد تا خيمه‏اى بر پا شود و سپس ، مُشك را در ديگى بزرگ با آب در آميزند . آن گاه ، حسين عليه السلام به درون آن خيمه رفت و نوره ماليد.
سپس مولايم عبد الرحمان بن عبد ربّه و بُرَير بن حُضَير هَمْدانى ، بر درِ خيمه ، شانه‏هايشان به هم ساييده مى‏شد و بر سر اين كه كدام يك پس از امام عليه السلام نوره بمالند ، با هم بحث مى‏كردند . بُرَير ، با عبد الرحمان ، شوخى مى‏كرد . عبد الرحمان ، به او گفت: رهايمان كن . به خدا سوگند، اكنون، وقت بازى و شوخى و بطالت نيست !
بُرَير به او گفت: به خدا سوگند، قوم من مى‏دانند كه من ، بطالت [ و شوخى كردن ]را دوست نداشته‏ام ، نه در جوانى و نه در پيرى ؛ امّا - به خدا سوگند - ، من به آنچه خواهيم ديد ، مُژده داده شده‏ام! به خدا سوگند، ميان ما و حور العين ، جز اين نيست كه اينان با شمشيرهايشان ، به ما حمله كنند ، و بسيار دوست دارم كه اين كار را بكنند !
هنگامى كه حسين عليه السلام فارغ شد، ما به درون [ خيمه ] رفتيم و نوره ماليديم‏۱ .۲

1.در كتاب الإمام الحسين عليه السلام و أصحابه (ج ۱ ص ۲۶۰) آمده : «برخى از موّرخان معاصر ، به نوره كشيدن و روغن ماليدن [امام حسين عليه السلام و برخى يارانش‏] ، با نبودِ آب در شب عاشورا يا تاسوعا ، ايراد گرفته و گفته‏اند كه نوره‏كشى و روغن‏مالى ، جز با آب، ممكن نيست» . سپس به اين اشكال ، پاسخ داده كه نتيجه آن ، چنين است : «مى‏توان ذرّات نوره را به گونه‏اى استفاده كرد كه موها[ى زايد] را از بين ببرد و در عين حال ، [بدن را] نسوزانَد ، و به آب هم نياز نباشد . آنچه آمده ، هر چند ممكن و بلكه شدنى است ، همان گونه كه در علم تركيب ديده‏ايم كه آميختن ماده خشكى مانند نمك با مادّه خشك ديگرى مانند زاج ، رطوبت توليد مى‏كند ؛ بلكه به اصطلاحِ آنها ، همانند خمير مى‏شود ، بلكه تركيب جيوه و نِشادُر و آرسنيك ، زمين را بى آن كه آب و آتشى در كار باشد ، ذوب و مايع مى‏كند ؛ بلكه ديده‏ايم كه تركيب مقدارى شوره (آزتات پتاس) و پَرِ سياوشان (سُنبل) و عرق گوگرد ، بدون حرارت و آتش ، خود به خود ، توليد آتش مى‏كند و همانند آتش ، شعله‏ور مى‏شود ، و امثال اينها فراوان اند . احتمال هم دارد كه مُشك در تركيب شدن با نوره ، مايع شود . امّا آنچه مشكل را آسان مى‏كند ، اين است كه در شب عاشورا ، هر چند آب براى خوردن نبوده ، امّا ظاهراً آب چاه غيرِ آشاميدنى براى كارهاى ديگر ، وجود داشته است و بلكه احتمال دارد كه آب مناسب براى آشاميدن هم بوده است ، چنان گفته شد كه امام حسين عليه السلام ، پسرش على اكبر را براى آوردن آب فرستاد» . نكته ديگرى را نيز مى‏توان به اين سخنان افزود : متونى كه اين ماجرا را نقل كرده‏اند ، نوره ماليدن را تنها به امام حسين عليه السلام و دو ، سه نفر از يارانش نسبت داده‏اند ، نه همه ياران امام . بنا بر اين ، به آب چندانى نياز نبوده است .

2.كُنتُ مَعَ مَولايَ ، فَلَمّا حَضَرَ النّاسُ وأقبَلوا إلَى الحُسَينِ عليه السلام ، أمَرَ الحُسَينُ عليه السلام بِفُسطاطٍ فَضُرِبَ ، ثُمَّ أمَرَ بِمِسكٍ فَميثَ في جَفنَةٍ عَظيمَةٍ أو صَحفَةٍ ، قالَ : ثُمَّ دَخَلَ الحُسَينُ عليه السلام ذلِكَ الفُسطاطَ ، فَتَطَلّى‏ بِالنّورَةِ . قالَ : ومَولايَ عَبدُ الرَّحمنِ بنُ عَبدِ رَبِّهِ وبُرَيرُ بنُ حُضَيرٍ الهَمدانِيُّ عَلى‏ بابِ الفُسطاطِ تَحتَكُّ مَناكِبُهُما ، فَازدَحَما أيُّهُما يَطَّلي عَلى‏ أثَرِهِ ، فَجَعَلَ بُرَيرٌ يُهازِلُ عَبدَ الرَّحمنِ، فَقالَ لَهُ عَبدُ الرَّحمنِ : دَعنا، فَوَاللَّهِ ، ما هذِهِ بِساعَةِ باطِلٍ . فَقالَ لَهُ بُرَيرٌ : وَاللَّهِ ، لَقَد عَلِمَ قَومي أنّي ما أحبَبتُ الباطِلَ شابّاً ولا كَهلاً ، ولكِن - وَاللَّهِ - إنّي لَمُستَبشِرٌ بِما نَحنُ لاقونَ ، وَاللَّهِ ، إن بَينَنا وبَينَ الحورِ العينِ إلّا أن يَميلَ هؤُلاءِ عَلَينا بِأَسيافِهِم ، ولَوَدِدتُ أنَّهُم قَد مالوا عَلَينا بِأَسيافِهِم . قالَ : فَلَمّا فَرَغَ الحُسَينُ عليه السلام دَخَلنا فَاطَّلَينا ۳۱۹ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۲۳، الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۵۶۱) .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 30971
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به