۱۱ / ۴
طالب آملى۱
از شرم اين سياهدلان مىبرم پناهبر درگه امام زمان ، نقد عسكرى
مولاى دين محمّدِ مهدى ، كه شرع اودارد رواج قاعده دين جعفرى
فتواى او ، كه نسخه عيساى ملّت استجانها دميده در تن شرع پيمبرى
بازم به مدح او زده سر ، مَطلعى ز صبحكان نظم مىكند به گهرها برابرى
اى شرع تو ، مروّج دين پيمبرىزيب از تو يافته روش شرعْ گسترى
دعواى غبن عمر كنند اهل روزگاربر روزگار ، چون تو نشينى به داورى
گر خلق با نسيم ولاى تو دم زنندآفاق را كنند يكى گوى عنبرى
يك دل كم است مهر تو را ، زان كه مهر تودارد هزار ذرّه چون اين مهر خاورى
شد دهر را سپيده نشان، چشم انتظارتا صبحوار از افقى سر برآورى
تا چند شام كفر كند عرض تيرگى؟وز بيم ، صبح دين نكند پيرهنْدرى؟
وقت است كز نشيمن اقبال مستدامچون خور برون خرامى با تيغ حيدرى
وان گه به سعى بازوى اسلام بركشىزين روبهان كفر ، لباس غضنفرى
بشكن شكسته زورقشان را به موج قهرو آن گاه ، دِهْ به دجله خونْشان شناورى
جمعى كز آن ميانه به اسلام مايلندفرمايشان به جادّه شرع ، رهبرى.۲
1.محمد طالب آملى (زاده ۹۹۴ در آمل و متوفاى ۱۰۳۶ ق در لاهور) متخلّص به ملا طالب، معروف به طالبا و ملك الشعرا، از شاعران سده يازدهم هجرى قمرى است. او در رياضيات، نجوم، حكمت و عرفان، دستى قوى داشته و يكى از تواناترين شاعران سبك هندى است.
2.سيماى مهدى موعود در آئينه نشر فارسى: ص ۱۰۱، به نقل از: كليات اشعارملك الشعراء طالب آملى .