121
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد دهم

دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد دهم
120

۱۰ / ۵

وحشى بافقى‏۱

خوش آن‏كه پشت بر اهلِ زمانه كرد چو مارخِ طلب به رهِ صاحب الزمان دارد
شهِ سَريرِ ولايت، محمّد بنِ حَسن‏كه حُكم بر سرِ اَبناى اِنس و جان دارد
كَفَش كه طعنه به لطف و سخاى بحر زنددلش كه خنده به جود و عطاى كان‏۲ دارد
به يك گداى فرومايه صرف مى‏سازدبه يك فقيرِ تهى‏كيسه در ميان دارد
زرى كه صيرفى‏۳ آن را به دُرجِ‏۴ كوه نهاددُرى كه گوهرىِ‏۵ بحر در دكان دارد
دهانِ كانِ زراَندود بازْمانده چرا؟اگر نَه حيرت از آن دستِ زرفشان دارد
اگر نه دامنِ چترش پناه مِهر شودز باد فتنه چراغش كه در امان دارد؟
به راه او شكفد غنچه تمنّايش‏هواى باغ جنان آن كه در جهان دارد
لباس علمِ عدو را ز مَهچه‏۶ علَمش‏نتيجه‏اى است كه از نور مَه كتان‏۷ دارد
تويى كه رَخش تو را از براى پاىْ‏انداز۸زمانه اطلسِ نُه توى‏۹ آسمان دارد
برون خُرام كه بهر سوارىِ تو مسيح‏سَمند گرم‏رو۱۰ مهر را عنان دارد
نهالِ جاهِ تو را آب تا دهد كيهان‏زچرخ و كاهكشان دَلو۱۱ و ريسمان دارد
به دهرْ راستْ‏روى سرفراز گشته كه اوسرى به خونِ عدوى تو چون سِنان‏۱۲ دارد
بُوَد گشايش كارِ جهان به پهلويش‏تو را كسى كه چو دَر سرْ بر آستان دارد
كليد حبّ تو بهر گشادِ كارش بس‏كسى كه آرزوى روضه جنان دارد
ز نور راى تو و آفتابْ مادرِ دهربه مَهد دهرْ دو فرزندِ توأمان دارد
رسيد عدل تو جايى كه زير گنبد چرخ‏كبوتر از پرِ شهباز، سايبان دارد
اگر اشاره نمايى به گرگ، نيست غريب‏كه پاسِ گلّه به صد خوبىِ شُبان دارد
شها ز گردش دوران، شكايتى‏ست مراكه گر ز جا بَرَدم اشكْ جاى آن دارد
ز واژگونىِ اين بخت خويش حيرانم‏كه هر كه را دلِ منْ دوست‏تر ز جان دارد
هميشه در پى آزارِ جانِ زار من است‏به قصد من كمرِ كينه بر ميان دارد
حديث خود به همين مختصر كنم «وحشى»كسى كجا سَرِ تفسير اين بيان دارد؟
هميشه تا كه بوَد كشتى سپهرْ كه اوز خاك، لنگر و از سِدره‏۱۳ سايبان دارد
به دهرْ كشتى عمرِ مطيعِ جاهش راز موجْ خيزِ فنا دور و در امان دارد.۱۴

1.مولانا كمال الدين محمّد وحشى بافقى كرمانى، متخلّص به «وحشى»، در سال ۹۳۹ ق در بافق كرمان متولد شد. وى يكى از شاعران زبردست در سده دهم هجرى از شاعران برجسته دوران صفويه است كه به سبب سبك خاص خود در سخنورى اهميت دارد. تركيب‏بندهايش از بهترين نمونه‏هاى «طرز وقوع» در شعر پارسى است. از آثار وى است: مثنوى‏هاى ناظر و منظور، فرهاد و شيرين، خُلد برين و كليات اشعار. وحشى در سال ۹۹۱ ق درگذشت و در محله سر برج يزد در كنار مزار شاهزاده فاضل دفن شد (اثرآفرينان: ج ۴ ص ۳۷).

2.كان: معدن.

3.صيرفى: صرّاف.

4.دُرج: صندوقچه‏اى كه زيور و جواهر در آن نهند.

5.گوهرى: جواهر فروش.

6.مَهچه: قپه گرد و صيقلى كه از طلا و نقره و غير آن سازند و بر سَرِ عَلَم نصب كنند.

7.كتان: پارچه معروف كه شاعران پاره شدنِ آن را به سبب نور ماه دانسته‏اند.

8.پاى‏انداز: فرش يا پارچه‏اى كه براى احترام به زير پاى بزرگان اندازند.

9.اطلس نُه توى: كنايه از نُه فلك.

10.سَمند: اسبى كه رنگش مايل به زردى است. گرم‏رو: تندرو، شتابنده؛ سمند گرم‏رو مهر: كنايه از خورشيد است.

11.دَلو: سطل، در اين جا نوعى اشاره به صورت فلكى دلو نيز ديده مى‏شود.

12.سِنان: سرنيزه.

13.سِدره: درخت سدرةُ المُنتَهى‏، در آسمان هفتم كه در سوره نجم از آن ياد شده است.

14.دانش‏نامه شعر مهدوى: ج ۱ ص ۹۹.

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد دهم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20093
صفحه از 367
پرینت  ارسال به