نود و هشتمین شماره از فصلنامه علمی پژوهشی علوم حدیث، ویژه زمستان 99 با 9 مقاله حدیثی منتشر شد
به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه قرآن و حدیث، نود و هشتمین شماره از فصلنامه علمی پژوهشی علوم حدیث، ویژه زمستان ۹۹ با ۹ مقاله حدیثی به مدیر مسئولی و سردبیری آیت الله محمدی ری شهری، از سوی پژوهشکده علوم و معارف حدیث پژوهشگاه قرآن و حدیث منتشر شد.
در این شماره از فصلنامه علوم حدیث می خوانید:
مجید معارف، حسام امامی دانالو
فاطمه آلبوغبیش، حمیدرضا بصیری، محمدکاظم رحمانستایش
زهره شریعت ناصری، علی صفری، محمدعلی مهدویراد
مصطفی امیری، مهدی غلامعلی
معصومه ریعان
سیده سکینه موسوی، محمدمهدی تقدیسی، فاطمه سادات حسینی میرصیفی
فریبرز حسینجانزاده، محمد شایگانمهر، صدیقه بزرگنیا
وحید حاتمی شندی، محسن زندی، عباس بخشنده بالی
سید ابو الحسن نواب، حیدر حب الله
چکیده مقالات:
در چکیده مقاله «تحلیل فقه الحدیثی مدلول روایات مخلوق اول» میخوانیم: در جوامع روایی، مجموعهای از احادیث وجود دارند که بر اساس آنها، آب، قلم، عقل، نور پیامبر اکرم۹، ارواح ائمه:، مشیت الهی و حروف معجم به عنوان مخلوق اول معرفیشدهاند که سبب تعارض ظاهری این اخبار است. در میان حدیثپژوهان دو رویکردِ جمع و نقد نسبت به این احادیث وجود دارد؛ جمع به این صورت که موارد مذکور، نامهای حقیقتی واحدند و نقد به این صورت که مضمون یکی را تأیید و مدلول سایر موارد را ردّ کردهاند؛ امّا شواهد متعددی همچون معنای لغوی کلمه «اول» که مخلوقات مذکور در احادیث به آن توصیف شدهاند و کاربرد قرآنی - روایی آن، پذیرش هر دو رویکرد را با چالش روبهرو میکند. لذا در پژوهش حاضر جمع نوینی نسبت به این احادیث ارائه شده است؛ به این نحو که مقصود از معرفی مخلوقاتی متنوع تحت عنوان مخلوق اول در روایات، اشاره به شرافت و اهمیت آنها و ضرورت توجه مسلمانان به مصادیق مخلوق اول بوده و نه معرفی مخلوق نخستین..
در طلیعه مقاله «تحلیل گفتمان احادیث «ده دوازده» در فقه معاملات»» آمده است: اصطلاح «دهدوازده» در متون حدیثی، با عنوان روشی در معامله شناخته میشود. این اصطلاح به دلیل فاصله زمانی و ناآگاهی مترجم از ابعاد گفتمان متن، اغلب بدون هیچ تغییر یا توضیحی در متون ترجمه وارد شده و این عدم توجه باعث ایجاد گسست گفتمانی و انتساب دو حکم مغایر به این روش معامله شده است. برخی از ابزارهای گفتمان فرکلاف مانند نظام نقشگرای هلیدی میتواند در تحلیل و شناخت حکم این روش معامله موثر باشد؛ اما از آنجاییکه امروزه گفتمان متن در متون دینی برای ما ناشناخته است، ابزارهای دیگری نیز چون شناسایی دال مرکزی، استخراج پیشانگاره، مطالعه همزمانی پویا، بررسی همنشین و جانشینهای متن نیز در این پژوهش استفاده شده است. در نتیجه، با بررسی این موارد به نظر میرسد که ائمه اطهار: با تغییر گفتمان این اصطلاح به تغییر کاربرد آن اقدام کرده و آن را از معامله و بیعی فاسد به پیشمعاملهای بدون اشکال مبدل ساختهاند.
در چکیده این مقاله آمده است: ملاکهایی که مفسران برای دلالتیابی آیات بر میگزینند در هر دوره متفاوت بوده است. در برخی از ادوار تاریخ تفسیر، روایت، تنها ملاک یا مهمترین ملاک مقبول بوده و در برخی از دورهها بافت کلام، بر روایت ترجیح یافته است. گاه نیز مفسران بین این دو قرینه، تعامل ایجاد کردهاند. مفسران بر اساس نوع ملاکی که پذیرفتهاند، درباره آیات حوزه زنان در سوره نساء به نتایج معناداری دست یافتهاند. مقاله حاضر به روش توصیف و تحلیل محتوای تفاسیر، این تعامل را پی گیری نموده است. نتیجه این بررسی نشان داده است که مفسران دوره معاصر در تعامل سیاق با روایت در اکثر موارد، سیاق را بر روایت ترجیح دادهاند. در دلالتیابی آیات حوزه زنان در سوره نساء به طور کلی دو نوع تعامل مشاهده میشود: ۱. تعامل مجموعی (عام)، ۲. تعامل جزئی (خاص) و تعامل جزئی از بسامد بالاتری برخوردار بوده است.
در چکیده مقاله «نقد دیدگاه مشهور «رجفة» در فتنه شام قبل از ظهور»آمده است: مسأله اصلی پژوهش حاضر، تبیین و تحلیل «رَجفَة الشام» قبل از ظهور است. در صحنه تحولات فتنه شام قبل از ظهور، دو واژه «رَجفَة» و «خَسف» به عنوان نشانههای کلیدی و سرنوشتساز در حوادث قبل از تسلط سفیانی (اولین نشانه حتمی ظهور) بر دمشق سوریه بیان شده است؛ اگرچه درباره مصداق و معنای خسف، اتفاق نظر وجود دارد و به فرو رفتن زمین در منطقه حرستا و جابیه دمشق تعبیر شده است لکن درباره معنا و مصداق رجفة الشام، اختلاف نظر فراوان بوده و کماکان مبهم است. اهمیت فراوان «رَجفَة الشام» به عنوان «اولین» حادثه از سلسله حوادث منتهی به حاکمیت سفیانی مورد حمایت غربیها بر دمشق سوریه قبل از ظهور، محل نزاع و گفتگوی علمی بین صاحبنظران و کارشناسان مهدویت قرار گرفته است. در این نوشتار، سه تفسیر در معنای «رَجفَة الشام»، یعنی: ۱. حادثه زمینی (زلزله)، ۲. حادثه آسمانی (حمله با سلاح مرگبار اتمی و قتل بیش از صد هزار نفر)، ۳. جنگ در منطقه شام بیان گردیده و در پایان با توجه به کتب لغت، احادیث همخانواده و قراین دیگر، معنای سوم اخذ گردید. بنابراین، وقوع زلزله بسیار بزرگ در مقیاس وسیع (احتمال اول) و نیز حمله با سلاح غیرمتعارف و مرگبار اتمی (احتمال دوم) قبل از ظهور در منطقه شام که در آنِ واحد منجر به کشته شدن صد هزار نفر شود، منتفی است و رجفة الشام به معنای جنگ بین دو جبهه نظامی مخالف هم است که در ضمن «فتنه شام»، منجر به قتل فراوان انسانها نیز خواهد شد. در این نوشتار از منابع اسنادی - کتابخانهای استفاده شده و در چارچوب روش توصیفی - تحلیلی به رشته تحریر در آمده است.
مؤلف مقاله در چکیده اینگونه عنوان کرده: «تصحیف» و «إدراج» از نمونههای اضطراب حدیث و موجب آسیب فهم متن در روایات است. «تصحیف» به معنای تغییر یافتن بخشی از حدیث به کلمه یا عبارت دیگر و «ادراج» به معنای آمیختن کلام راوی با سخنان معصوم۷ است. این عوامل موجب ابهام در معنای روایت و محل اختلاف و تعارض در اخبار گردیده و شنونده یا خواننده را از مراد جدی متکلم باز میدارد و بر حدیثپژوه لازم است با شناسایی این آسیبها از پیامدهای استنتاجات غلط یا جانبدارانه در متن روایات جلوگیری نموده و مقصود از کلام معصوم را بازخوانی نماید. این نوشتار با روش توصیفی-تحلیلی از طریق تاریخگذاری متن و اسناد روایات، سه روایت را از منابع اهل سنت و شیعه در بحث «عدم خروج زنان از خانه» بررسی نموده و با شناسایی تصیحف و ادراج واژگان «متلفعّات» به «تفلات»، «مسجد» به «مِخدَع» و «ثیابَ الرّقاق» به «ثیابِ الرّقاق» خلط معنای موجود را با رفع تصحیف و ادراج آنها به موضع مخالف آن در «جواز خروج زنان از خانه» تبدیل نموده است.
در چکیده این مقاله آمده: پدیده غلو و تسامح در نقل از غالیان و افراد متهم به غلو به عنوان یکی از عواملی که اعتبار احادیث شیعی را تهدید میکند، مطرح شده است. صالح بن سهل از جمله راویان احادیثِ شیعه است که از سوی برخی رجالیان، غالی معرفی شده است؛ در حالی که برخی دیگر او را بری از غلو و از یاران میانه رو امام۷ و در بالاترین درجه حُسن دانستهاند. همسو بودن احادیثِ موجود این راوی با باورهای امامیه و نیز وجودِ روایات منافی با غلو در میان آنها مؤید دیدگاه دوم است. از آنجا که مستند ما روایاتِ موجودِ صالح بن سهل در تفاسیر روایی شیعه است و بر اساس این مستندات، روایتی که دال بر غلو باشد، وجود ندارد، میتوان گفت نسبت دادن غلو به این راوی بنا بر اتهامی است که صحیح به نظر نمیرسد و استفاده از این روایات - که او در سلسله راویانش قرار گرفته - بلامانع است.
۷. منظور شناسی احادیث زنانه «من لا یحضره الفقیه» بر اساس الگوی مایکل هلیدی
چکیده مقاله : منظورشناسی به مطالعه منظور پارهگفتارهایی میپردازد که میان پیامرسان و پیامگیر رد و بدل میشود. بر اساس این دانش هر پارهگفتار میتواند در بافتهای مختلف حامل نقشهای متفاوتی باشد. مایکل هلیدی (۱۹۷۳م) از نظریهپردازان این عرصه، نقشهای معنایی - منظوری زبان را هفت نوع معرفی نمود و بر این باور است که این هفت نقش زبانی را میتوان در تمامی گونههای کاربردی زبان ردیابی کرد. در احادیث نبوی و ائمه معصوم: پارهگفتارهای متعددی درباره زن وجود دارد که نقشهای زبانی آنها، بدون درنظر گرفتن بافت کلام، باعث خدشهدار شدن وجهه اجتماعی زن میشود. در این پژوهش تلاش میشود مجموعه این احادیث - که در کتاب من لایحضره الفقیه جمعآوری شده است - از این منظر بررسی شود. نتایج نشان میدهد که از مجموع ۹۶۰ پارهگفتاری که درباره زنان در این کتاب روایت شده است، بیشترین بسامد مربوط به نقش اطلاعرسانی (%۴۱) و اکتشافی (%۳۳) است. این آمار بیانگر آن است که ابلاغ پیام خاص مرتبط با زن (اطلاعرسانی) و یا پرسش از مسائل فقهی و شرعی (اکتشافی) درباره وی، نه تنها باعث تنزل جایگاه اجتماعی وی نیست، بلکه در بسیاری از پیامها نقش وی را به عنوان کُنشگر در یک جامعه زبانی برجسته میسازد.
چکیده مقاله : توجه به «عیوب نفس(خود)» یکی از مفاهیم مهم در روایات است که بیشتر شارحان برداشتی صرفاً اخلاقی از آن ارائه دادهاند. میان دو مفهوم توجه به «عیوبِ نفس» در روایات و «سهم خود» نیکولز در اصلاح روابط همسران رابطه نزدیکی وجود دارد. پرسش اصلی تحقیق این است که نتایج حاصل از تطبیق دو مفهوم توجه به «عیوبِ نفس» در روایات و «سهم خود» نیکولز در اصلاح و بهبود روابط همسران کداماند؟ یافتههای تحقیق این است که این مفهوم غیر از اینکه دارای ارزش اخلاقی است، به عنوان یک اصل در تنظیم رفتارهای میان فردی زوجها نیز کاربرد دارد. از سویی دیگر، در آموزههای اسلامی، غیر از تبیین این مفهوم، راهکارهایی نیز برای تسهیل «توجه به سهم خود» بیان شده است که موجب افتراق نسبت به دیدگاه نیکولز است. روش گردآوری دادهها، مبتنی بر بررسی اسناد کتابخانهای و روش توصیفی- تحلیلی متون است
چکیده مقاله : قاعده زرینِ اخلاقی، از جمله قواعدی است که در میان همه ادیان - به ویژه ادیانِ ابراهیمی - حضور دارد. این قاعده، به شکلگیریِ گونهای از ارتباطات و تعاملات بین پیروانِ ادیان مختلف و حتی بینِ افرادِ مختلفی که در دین و مذهب و اندیشه و ملیّت و زبان و ... یکسان نیستند کمک کرده است.
در این پژوهش دنبال این هستیم در کنار اشاره به برخی از آیات قرآن کریم به بررسی احادیث و روایاتی که میتواند این نظریه را تأیید کند پرداخته ایم و بدین نتیجه رسیدیم که قاعده زرین به عنوان یک قاعده کلی برای سلوک و تعامل با دیگران، معتبر است و با همراهیِ دیگر قواعدِ اخلاقی، نشان میدهد که اسلام، از پیروانِ خویش می خواهد تا با غیرِ همکیشانِ خود، به گونهای تعامل کنند که دوست دارند آنان با پیروان اسلام، تعامل نمایند. این قاعده می تواند موجبِ بهره مندیِ اقلیاتِ دینی و مذهبی از حقوق سیاسیشان گردد. همچنین برای خروج از این قاعده، نیازمندِ دلیل و استثنائاتی هستیم که مستند به ارزشهای مورد اهتمام اسلام است
علاقهمندان برای دریافت اصل مقالات میتوانند به سایت فصلنامه علمی ـ پژوهشی «علوم حدیث» به نشانی اینترنتی hadith.riqh.ac.ir مراجعه کنند